و آنچنان مرزِ جادهی عشق
از جادههای مجاور جداست
که سرابِ ستیز را
در سرِ هیچ بشری نخواهی یافت...
آری!
این
همان جادهایست که مرزهایش
نیاز به هیچ مرزبانی ندارد...
و آنچنان مرزِ جادهی عشق
از جادههای مجاور جداست
که سرابِ ستیز را
در سرِ هیچ بشری نخواهی یافت...
آری!
این
همان جادهایست که مرزهایش
نیاز به هیچ مرزبانی ندارد...
تو را گم کردهست دریا، که هرچه هست از این دریاست
دیگر خسته شدم، خسته، که دنیا موجِ آدم هاست
.
.
تو از چه، بیحیایی را به من ارزانی داشتی
که اینگونه حجاب بر سر چشمان دیگران میکشانم؟!!
.
یک پک بیشتر از سیگارش نگذشته بود که یک نفر محکم به پشتش
میخورد. سیگار از دهانش بر زمین افتاد. استوار با خشم به آن نوجوان
نگاه میکند. اگر الان چندروز قبلتر بود، حتما دمار از روزگارِ آن پسر در میآورد!
.
به آسمانها برو
تا به دور دستها خیره شوم.
مدتها بود که تا نوکِ بینیام را میدیدم
اما اگر تو بروی، همه چیز عوض میشود
.
میدانی آقا
گاهی آیهها فقط مصداقِ شما میشوند
که آدم یکهو میزند به سرش و تریپ عوض میکند!
...