این دل و آن دل میکنم. پشتِ ویترین لباس فروشی میایستم...
نگاهی به پیراهن صورتیِ گل گلی میاندازم...
خیلی زیبا بود... نگاه که به قیمتش کردم جا خوردم... گران است...
اما ارزش یک لبخندت را دارد... یک نگاه عاشقانهات را...
.
این دل و آن دل میکنم. پشتِ ویترین لباس فروشی میایستم...
نگاهی به پیراهن صورتیِ گل گلی میاندازم...
خیلی زیبا بود... نگاه که به قیمتش کردم جا خوردم... گران است...
اما ارزش یک لبخندت را دارد... یک نگاه عاشقانهات را...
.
گاهی تورا ازیک طریق، عاشق تقاضا میکنم
گاهی صدا، گاهی دعا، گاهی تمنا میکنم...
دوستان همه رفتند و من راهی ندارم، در دلم
خود را میانِ عاشقان، زائر مهیا میکنم!
.
در یک روزِ سرد پاییزی
که آسمان دلش گرفته بود
و تاریکی پشتِ پلکانم، از قلبم میگفت
کتابِ تاخچهی کهنه را
با دستکشِ گرمِ ابری آشنا کردم
.
من پریدم از خواب
خوش نشستم لبِ حوض
دل پریشان، بیتاب
من درونِ مهتاب
میچکیدم در آب
.
86/09/12 - ساعت پنج عصر
- الو... سلام عزیزم...چطوری؟ زنگ زدم بگم تصمیمو گرفتم...
آن شب تلفنی گفت که دورِ تمام دوستپسرانش را خط کشیده...
علیالحساب میخواهد چند ماهی، خودش را برای کنکور آماده کند...
.
مارا کافی بود
که با دوستان به شهر ثابت کردیم،
ما اهل کوفه نیستیم
...
غیرت داشتیم
فقط حمایتِ مردم و مسئولین را نداشتیم...
- داری میای خونه دو سه کیلو سیبزمینی بگیر واسه شام.
خریدهای مادرم را من انجام میدهم. با این تیپ و ساپورتِ تنگ،
اصلا دوست ندارم از ترهِ بارِ محله سیبزمینی بگیرم. از نگاههای
صاحب مغازه بدم میآید. سن پدرم را دارد.
.
ای حسین(ع)،
تو عاشق بودی
عاشقِ عاشق
و روزِ عشق بازی تو با معشوقت
ثبت شده است
در تقویمِ دل
عاشورا...
.
من وفا را، گریهها را، خندهها را، دوست دارم
من تبِ کوچِ پرنده در هوا را دوست دارم
.
لحظههای شادمانه، گریههای کودکانه
لیلی و مجنون و شیرین، قصهها را دوست دارم
.
فصل پاییزِ بهاری، شهر باران، یادگاری
آسمانش، ابرهایش، این هوا را دوست دارم
.
ااز کودکی دکترها گفتند؛ خیلی دوام بیاورد، تا 25 یا 26 سالگی.
همین جمله کافی بود، که نگاهش را عوض کند
خوب نگاه کند،
خوبِ خوب
تا بتواند جورِ آیندهای را بکشد، که میداند چیست...
.