ب‍‌ع‍‌ض‍‌ی‍ از چ‍‌ی‍‌‍‌زه‍‌ا را، ف‍‌ق‍‌ط بای‍‌د دک‍‌ل‍‌م‍‌ه‍ ک‍‌رد...

ب‍‌ع‍‌ض‍‌ی‍  از چ‍‌ی‍‌‍‌زه‍‌ا را، ف‍‌ق‍‌ط بای‍‌د دک‍‌ل‍‌م‍‌ه‍ ک‍‌رد...

خدایا
ممنون از این سالهایی که بر من زندگی بخشیدی
تا خودم را به خودت ثابت کنم
با این که از اولش هم میدانستی
همین دکلمه
ناسپاسی را سرایش می کند.
می دانی
درکش برایم سنگین است
که چگونه من و تو، ما می شویم؟!!
که این بهترینِ برکت است.
و تو
همچنان که همچنان
منتظر بازگشت من به سوی ما!
و من
بی خیالِ بی خیال...!
انگار نه انگار
از کجا آمده ام
آمدنم بهرِ چه بود...
____________ ____________
وبلاگ می‌نویسم قربة إلی الله... ان شاءالله
____________ ____________


فهرست موضوعی
محبوب ترین ها
پربحث‌ترین ها
آخرین خاطرات

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طنز» ثبت شده است

از وقتی که شده بود کنار دستِ سروان، سر شب به سر شب می‌گفت:

 - رِییس؟ پس چیشد اون همه حرف! چیه آخه! باز دست خالی بریم گشت!

 - دست خالی؟ پَ اون باتوم چیه؟

 - باتوم؟ به خیالتون باتوم اسلحس؟

 -همینکه من اسلحه دارم کافیه. کاریت نباشه سرباز

 

۷ دیدگاه موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۲
دکـ لـ مـ هـ

چقــــدر سخت است. این‌که بنابر مصلحت، بخواهیم خلافِ

عقاید و تفکرتمان عمل کنیم. بر طبق مصلحت رفتار کنیم.

این مصلحت‌ها واقعا عذاب آور است. اما چه کنیم، که گاهی

باید این کار را کرد.

برایمان دعا کنید که توانایی تشخیص و بصیرتمان بالا رود.

+ خدا به رهبرِمان، حضرت آقا طولِ عمر عطا کند و پرچم این انقلاب از دستان رهبرمان به دستان حضرت موعود(عج) برسد.

+ امشب، عازمیم. دعا کنید که چشممان نورانی شود به جمالِ حضرتِ عشق. ان‌شاءالله. یاعلی

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۵۴
دکـ لـ مـ هـ

اگر شما هم جزو آن دسته افرادی هستید که مشتاقند به نرم‌افزارهای

شبکه اجتماعی معتاد شوند، می‌توانید از راهکارهای پایین استفاده کنید!

شک نکنید که جواب می‌دهد!

.

۵ دیدگاه موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۰۴
دکـ لـ مـ هـ

به عمل کار برآید، به سخن دانی، هم

.

۹ دیدگاه موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۲ ، ۱۳:۲۳
دکـ لـ مـ هـ

گاهی آنقدر پشتِ سرم غیبت می‎کنند

که خودم به خودم شک می‎کنم...

۶ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۲ ، ۱۰:۰۹
دکـ لـ مـ هـ

حق السکوت

و خواهد آمد، آن روزی که وزیر جابجا می‎شود

و تمامِ کاسه و کوزه‎هایت را بهم می‎ریزد...

پی‎نوشت: تصویر تزئینی‎ست

۱ دیدگاه موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۲ ، ۱۳:۲۶
دکـ لـ مـ هـ

 ابرها می‎بارد

 سینه به صدا می‎افتد

 خیابان دلش می‎گیرد

 تاکسی‎ها دربست می‎شود

 تاوانش را من می‎دهم...

 دهان که وا می‎کنم

 استاد کارتِ ویزتش را می‎دهد

 مهربانی گل می‎کند

 همکلاسی دندان می‎گیرد

 تاوانش را من می‎دهم...

 حرف از زیارت می‎شود

 مادر نگران می‎شود

 دل به لرزه می‎افتد

 حقوقمان کم می‎شود

 پاسپورتمان دیر می‎شود

 کاسه کوزه‎ها بهم می‎ریزد

 و تاوانش را من می‎دهم...

۲ دیدگاه موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۲ ، ۱۸:۱۵
دکـ لـ مـ هـ

سعدی

 بنی آدم اعضای یکدیگرند! / که در آفرینش زیک گوهرند؟

خیلی موقع‎ها، خیلی جاها، بینِ دوستان، سرِ کلاس، موقعِ مباحثه، وقت و بی‎وقت

هر وقت کار به جایی می‎کشید که باید این بیت از سعدی خوانده می‎شد

باید جوش میاوردم؛

همیشه هم یکی برای همه بودم... خودم بودم و خودم... با کلی دلیل و فلسفه که شماها اشتباه می‎خوانید...

اما جواب نمی‎داد...

خیلی سخت‎ست که حس کنی کلی آدم دور و برت هستند که هرچی دلیل می‎آوری حالیشان نمی‎شود...

خیلی سخت‎ست همه بگویند تنها تو اشتباه می‎خوانی!

مخصوصا که دبیر عروضِ قافیه - دبیرِ ادبیات - دبیرِ آرایه - دبیر زبان

و حتی در دانشگاه، استادی که مثلا دکترای زبان شناسی دارد

بگوید تو اشتباه میکنی،

حتی کتاب‎های درسی هم این بیت رو همینطور بنویسند!

حتی پشتِ اسکناسِ ده هزار تومانی هم!

و تنها دل‎خوشیِ تو دیوارِ ساختمان اداری شهرستان رودسر باشد که درستش را...!

اما سعدی مردِ کوچکی نبود...

او می‎فهمد اگر یکدیگر بگذارد با بیتِ بعدی هم‎خوانی ندارد...

شما این بیت را چطور می‎خوانید؟

..........

بنی آدم اعضای یک "پیکرند" / که در آفرینش ز یک گوهرند

۸ دیدگاه موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۲ ، ۱۷:۵۰
دکـ لـ مـ هـ
اوی گویا
دکتر علی‎اصغرِ فانی، سرپرستِ وزارت آموزش وپرورش، درمراسم آغازِ سالِ تحصیلیِ دانشگاهِ فرهنگیان:

 "بسیار خوشحالم که ورودی های جدید دانشگاه فرهنگیان، از کیفیت بالایی برخوردارند"

 این خودش گویای همه چیز بود. شما ببینید دیگه این ورودی‎های 91 چی بودند...!

۴ دیدگاه موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۲ ، ۱۰:۰۴
دکـ لـ مـ هـ

اینترنت ملی

 فقط چند عدد سایتِ خارجی مانده که هنوز فیلتر نشده‎است،

 اگر به امیدِ خدا، آن‎ها را هم فیلتر کنند،

 اینترنتمان کاملا ملی می‎شود...!

۶ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۲ ، ۱۰:۰۲
دکـ لـ مـ هـ

دکتر نوبخت

این دغل دوستان که می بینی           مگسانند گردِ شیرینی

  جناب آقای دکتر محمدباقرِ نوبخت

درطولِ این مدتِ کوتاهی که سمتِ معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی و سرپرست معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس جمهور‌ را به بایستگی کسب کرده‎اید، گند زده‎اید به هرچه برنامه‎ریزی و نظارت و توسعه و سرمایه انسانی و مدیریت شهرداری رشت.

لیک ما هم دراینجا لازم دانستیم مانندِ دیگر چاپلوسان و پاچه خوارانی که فضایِ کثیفِ شهر را با رنگ وبوی ریا، کثیف‎تر کرده‎اند، تبریکی بیجا جهتِ این اکتسابِ بجای شما عرضه داریم.

باشد که به پاسِ چند دهه چرب زبانی و این گسلِ همگانی، دستمان را در این دنیا بگیرید ...

جمعی از همشهریانِ بدبخت   

  

......

 پ.ن: هرچند این اکتسابِ شما برای عده‎ای سود نداشت، اما برای همشهریانمان حسابی نان داشت!

۸ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۳۹
دکـ لـ مـ هـ

نگهبانی

چگونه از نگهبانی لذت ببریم؟؟؟

- اگر زمان پست شما از ساعت  1 تا 3 صبح  باشد، من توصیه می‎کنم کلش را بخوابید...اصلا عجیب می‎چسبد...

من که در عمرم هیچ خوابی به این اندازه برمن نچسبید!

- اگر از ساعت 4 تا 6 صبح پاس دارید، باید هرکاری انجام دهید جز نگهبانی...

مثلا همزمان با نگهبانی چای بنوشید! بخوابید، دعای فرج و عهد و زیارت عاشورا و بعدش نمازِصبح بخوانید...

واگر زیرِ نورِ ماه بر روی کوه‎های لوشان باشد که چه بهتر...

البته این را به شما توصیه نمی‎کنم! چون امکان دارد

وقتی آخر زیارتِ عاشورا به سجده می‎روید،یک چیزی بیاید دستتان را نیش بزند و برود!

یا وقتی موقع نگهبانی‎ مشغولِ انجامِ کارهای شخصیتان هستید،

از گردان‎های دیگر بیایند و به گردانِ شما پاتک بزنند، آنوقت همه‎اش ضدّحال می‎شود...!

- اگر موقع نگاهبانیتان با کسی برخورد کردید که اسم شب را نمی‎دانست...

باید هرچه عقده از فرمانده و جانشینش و مربیان و پاسبخش ،دارید سرِ او خالی کنید! این قانونِ بقاست!!!

- اگر بالای مقرّ فرماندهی نگهبان باشید، آن هم سرِ ظهر زیرِ آتشِ سوزان

باید چفیه‎تان را خیس کنید وبیندازید سرتان وکلاه آهنی رویش، بعد اسلحه را ستون کرده و یک چرتی بزنید

و البته اگر مانند من شانس بیاورید

که در همان حین جانشینِ فرمانده از راه برسد ولی دلش نیاید شما را بیدار کند...!

البته اصلا می‎توانی مانندِ حامد خودتان را به مریضی بزنید وپاس ندهید!

- این‎ها تجربیاتِ من درطولِ آموزش در پستِ نگهبانی بود که لازم دانستم اینجا نشرش کنم... گویند زکاتِ علم نشرِ آن است!

و البته از آقای پاسبخش نخواهم گذشت که هرجا نیرو کم می‎آورد ازمن و هم‎چادری‎هایم مایه می‎گذاشت...!

واین شد که ازآن پس، نامِ پاسبخش را گذاشتیم بازپخش...!

۹ دیدگاه موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۵۹
دکـ لـ مـ هـ