.
تو از چه، بیحیایی را به من ارزانی داشتی
که اینگونه حجاب بر سر چشمان دیگران میکشانم؟!!
.
یک ویژگی خیلی خوب و پسندیدهای که دانشجویان دارند،
این ویژگیِ پذیرفتنشان است... یعنی صرف اینکه فلان شخص
یا فلان مقام یا فلان استاد این حرف را زده است نمیپذیرند.
.
یک پک بیشتر از سیگارش نگذشته بود که یک نفر محکم به پشتش
میخورد. سیگار از دهانش بر زمین افتاد. استوار با خشم به آن نوجوان
نگاه میکند. اگر الان چندروز قبلتر بود، حتما دمار از روزگارِ آن پسر در میآورد!
.
به آسمانها برو
تا به دور دستها خیره شوم.
مدتها بود که تا نوکِ بینیام را میدیدم
اما اگر تو بروی، همه چیز عوض میشود
.
میدانی آقا
گاهی آیهها فقط مصداقِ شما میشوند
که آدم یکهو میزند به سرش و تریپ عوض میکند!
...
این دل و آن دل میکنم. پشتِ ویترین لباس فروشی میایستم...
نگاهی به پیراهن صورتیِ گل گلی میاندازم...
خیلی زیبا بود... نگاه که به قیمتش کردم جا خوردم... گران است...
اما ارزش یک لبخندت را دارد... یک نگاه عاشقانهات را...
.
در یک روزِ سرد پاییزی
که آسمان دلش گرفته بود
و تاریکی پشتِ پلکانم، از قلبم میگفت
کتابِ تاخچهی کهنه را
با دستکشِ گرمِ ابری آشنا کردم
.
86/09/12 - ساعت پنج عصر
- الو... سلام عزیزم...چطوری؟ زنگ زدم بگم تصمیمو گرفتم...
آن شب تلفنی گفت که دورِ تمام دوستپسرانش را خط کشیده...
علیالحساب میخواهد چند ماهی، خودش را برای کنکور آماده کند...
.