ب‍‌ع‍‌ض‍‌ی‍ از چ‍‌ی‍‌‍‌زه‍‌ا را، ف‍‌ق‍‌ط بای‍‌د دک‍‌ل‍‌م‍‌ه‍ ک‍‌رد...

ب‍‌ع‍‌ض‍‌ی‍  از چ‍‌ی‍‌‍‌زه‍‌ا را، ف‍‌ق‍‌ط بای‍‌د دک‍‌ل‍‌م‍‌ه‍ ک‍‌رد...

خدایا
ممنون از این سالهایی که بر من زندگی بخشیدی
تا خودم را به خودت ثابت کنم
با این که از اولش هم میدانستی
همین دکلمه
ناسپاسی را سرایش می کند.
می دانی
درکش برایم سنگین است
که چگونه من و تو، ما می شویم؟!!
که این بهترینِ برکت است.
و تو
همچنان که همچنان
منتظر بازگشت من به سوی ما!
و من
بی خیالِ بی خیال...!
انگار نه انگار
از کجا آمده ام
آمدنم بهرِ چه بود...
____________ ____________
وبلاگ می‌نویسم قربة إلی الله... ان شاءالله
____________ ____________


فهرست موضوعی
محبوب ترین ها
پربحث‌ترین ها
آخرین خاطرات

۸۵ مطلب با موضوع «شعر وادب :: نثر» ثبت شده است

می‎خواهم نمایشی از جامِ تو باشم

تا جهانی را به کام جانِ جانان بکشانی...

.

تو، باید بلند پروازی کنی

باید

اصلا خودم را ضمینِ تو می‎کنم...

.

۶ دیدگاه موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۳ ، ۱۴:۵۰
دکـ لـ مـ هـ

 تو پرواز در اورست را به من آموختی

که این چنین هیمالیا را به دورِ خود می‎چرخانم

.

و لازمه‌ی اینگونه چرخشی

ملزومش

آموختنِ پرواز در ارتفاعاتِ دلی‎ست

که ایمانش، هوای چنگ هر عقابی را به خود ندیده‎است...

.

۷ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۳ ، ۱۳:۰۱
دکـ لـ مـ هـ

 تو به کاه‎های درونم بخند

 بخند

 تو که هیچ از من نمی‎دانی

 به خیالت من،

 مترسک‎ِ شالیزارِ روستا

 فقط می‎ترسانم و دیگر هیچ...

.

۱۷ دیدگاه موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۰۹
دکـ لـ مـ هـ

.

چند وقتی‎ست،

که نگاهت بدجوری روی دلم سایه افکنده است

.

۱۲ دیدگاه موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۶
دکـ لـ مـ هـ

.

 زندگیِ من 

 مثلِ اوجِ خاطراه‎هایی‎ست

 که در خاطرِ هیچ کسیِ دیگری نمی‎گنجد

 جز

 منِ دیگرِ من...

.

۸ دیدگاه موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۰۸
دکـ لـ مـ هـ

 منِ عجیب با این تفکرِ عجیب دراین دنیای عجیب

 عجیـب،   عجیب بودنم را به رُخِ عجایبِ این سرزمینِ عجیب می‎کشاند...

.

  عجیب هم نیست

  که اینگونه عجیب بودنم ...برایت اینقـــــدر عجیب باشد...

۱۱ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۳۲
دکـ لـ مـ هـ

دیگر کار آنقدر بالا کشیده که دلت به حالِ دلم

می‎سوزد! باشد... اما لازم نکرده‎است.

من خودم درگیرم. درگیرِ درگیر.

در گیر و دارهای مسیری که تو پیشِ رویم گذاشته‎ای!

.

۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۰:۳۷
دکـ لـ مـ هـ

 و آنچنان مرزِ جاده‎ی عشق

 از جاده‎های مجاور جداست

 که سرابِ ستیز را

 در سرِ هیچ بشری نخواهی یافت...

 آری!

 این

 همان جاده‎ای‎ست که مرزهایش

 نیاز به هیچ مرزبانی ندارد...

۶ دیدگاه موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۴۰
دکـ لـ مـ هـ

- پسرم کجا داری می‎ری؟

-بیرون

- بیرون کجا؟ مگه مهمون نداریم...

- بابا مهمون که همیشه هست...

- یه امشبو بمون

.

۱۳ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۰۲
دکـ لـ مـ هـ

امسال خانه تکانی را بی‎خیال شده‎ام

می‎خواهم کاسه و کوزه‎هایم را جمع کنم

و بروم

.

۱۴ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۵۶
دکـ لـ مـ هـ

 همان موقع که گفت:

 کارهای مربوط به خانه برای فاطمه

 و کارهای بیرون از خانه برای علی،

 فاطمه خوشحال شد

.

۱۴ دیدگاه موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۱۶
دکـ لـ مـ هـ

این روزها

هوای گلویم حسابی می‎گیرد.

نه این که هوایی شده باشد... نه...

.

۵ دیدگاه موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۰۸
دکـ لـ مـ هـ