ب‍‌ع‍‌ض‍‌ی‍ از چ‍‌ی‍‌‍‌زه‍‌ا را، ف‍‌ق‍‌ط بای‍‌د دک‍‌ل‍‌م‍‌ه‍ ک‍‌رد...

ب‍‌ع‍‌ض‍‌ی‍  از چ‍‌ی‍‌‍‌زه‍‌ا را، ف‍‌ق‍‌ط بای‍‌د دک‍‌ل‍‌م‍‌ه‍ ک‍‌رد...

خدایا
ممنون از این سالهایی که بر من زندگی بخشیدی
تا خودم را به خودت ثابت کنم
با این که از اولش هم میدانستی
همین دکلمه
ناسپاسی را سرایش می کند.
می دانی
درکش برایم سنگین است
که چگونه من و تو، ما می شویم؟!!
که این بهترینِ برکت است.
و تو
همچنان که همچنان
منتظر بازگشت من به سوی ما!
و من
بی خیالِ بی خیال...!
انگار نه انگار
از کجا آمده ام
آمدنم بهرِ چه بود...
____________ ____________
وبلاگ می‌نویسم قربة إلی الله... ان شاءالله
____________ ____________


فهرست موضوعی
محبوب ترین ها
پربحث‌ترین ها
آخرین خاطرات

۱۱۹ مطلب با موضوع «شعر وادب» ثبت شده است


تو

دیگر لازم نیست

پا به پای من بیایی!

همین که گم شدم

حسابِ کار دستم آمد...

من

دیگر از تو

فاصله نمی‎گیرم!

یک بار که گم شدم

حسابِ کار دستم آمد...

اما تو

خیال نکن نمی‎دانم

که مرا جا می‎گذاری و

در جا می‎زنی!

مراقب باش

تا

حسابِ کار را

دستت ندهم

...

دستت آمد؟

۵ دیدگاه موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۲۲
دکـ لـ مـ هـ

نبضِ بندگی‎ام را که می‎گیرم،

بگیر نگیر دارد!

گاهی تند
گاهی کُند...
تند که می‎شود، با خودم می‎گویم؛
کاش همیشه رمضان بود...

کاش...

۱۱ دیدگاه موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۲ ، ۱۴:۲۴
دکـ لـ مـ هـ

از طلایه‎های آمدنِ خورشید
از سایه سارِ نوازشِ ابرهای دور
از ترانه
که چشمانم را تار می‎کند
از زمانه
که زمان را دست‎خوشِ معکوس داده‎است
از جوانه
که سازِ مخالفِ روییدن می‎زند
گرفتم
که چه کسی دستانم را گرفته‎است
و پروازم می‎دهد
می‎برد
تا آن اوج
که فرشتگان
فوج فوج
به آن حسرت می‎خورند...
عجیب رفته‎ام
از جمکرانِ تو،تابیکرانِ عشق...
۱۳ دیدگاه موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۲ ، ۱۶:۰۴
دکـ لـ مـ هـ

امام رضا

دوست دارم مست شدن را

خیس شدن را

سرد شدن را

مریض شدن را

تنها به این بهانه که در آرزوی تو باشم

من را هوای بارانِ تو به سر زده است

که به این آرزو به سر می‎برم

که روزی

لایقِ وصلِ تو باشم...

هرچند که من لایقِ وصلت نیستم

اما

آرزو بر جوانان عیب نیست،

این خوش آرزو را شوقِ یک لحظه نگاهی چاره است

راستی

ثانیه شماری را خوب می‎دانم

هزارو یک - هزارو دو - هزارو سه...

این روزها که می‎گذرد
ثانیه شماری می‎کنم
تا برسم به پابوست

اگر تو بخواهی
شاید امسال کمی نزدیک‎تر
شاید...

۱۲ دیدگاه موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۲ ، ۱۱:۰۶
دکـ لـ مـ هـ


هرچه دیگران گفتند باورم نشد

امروز دوباره رفتم خودم را در آیینه دیدم،

مات شده بودم،

واقعا این خودم هستم؟؟؟

منی که یک عمر سرِ سفره‎ی غریبه‎ها بزرگ شده‎ام

باید از غریبه‎ها باشم.

اما...خدایا...

هنوز هم باورم نمی‎شود

که برایم دعوت‎نامه آمده باشد...

باید خودم را آماده کنم.


.............................................................................................

 اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذى اَنْزَلْتَ فیهِ الْقُرْآنَ

۱۰ دیدگاه موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۲ ، ۱۳:۰۶
دکـ لـ مـ هـ

 همیشه بینی‎ام گرفته است

 همه فصل اینطور است

باور کنید.

 وگاهی که فشار زیاد می‎شود،چشمانم هم اشک می‎ریزد...

از کودکی دکترها گفتند،حساسیتِ فصلی داری،

همه فصل،

باور کنید.

از همان اولش هم معلوم بود به این دنیا حساسیت دارم...

۱۳ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۲ ، ۲۰:۴۸
دکـ لـ مـ هـ


اسیر بیابان شدن بدجور کلافه‎ات می‎‌کند.
مگر بیابان با آب معنا دارد؟!
فرقِ من و تو را فهمیدم
تو در بیابان، آب را سراب می‎دانی
من،رویاء
۳ دیدگاه موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۲ ، ۲۱:۰۸
دکـ لـ مـ هـ

نمی‎دانم،   

عده‎ای که هنوز یک نیمه‎ی کامل هم نیستند،

چرا به دنبالِ نیمه‎ی دیگرِ خود می‎گردند؟!

.

۱۳ دیدگاه موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۲ ، ۱۲:۳۲
دکـ لـ مـ هـ
اُفت دارد برای شیعه

غیبتِ طولانیِ تو

این همه تنهاییِ تو...


پ.ن: حجمِ تنهاییِ تو،بیشتر از بودنِ ماست...

۸ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۲ ، ۱۲:۴۲
دکـ لـ مـ هـ
                        

بخواب آرام، بخواب آرام                                      

که رویای دلم دردست

میانِ گریه‎ی آتش

چقدر دستانِ تو سردست

 

بخواب جانم، بخواب آرام

شدم لالاییِ خاطر

فقط از این می‎سوزم

که من لالا کنم تاکی؟

 

بخواب آسان، بخواب آرام

ازین مردمِ بی‎هنگام

غریبانه برای شام

از این اقیانوسِ آرام

که همچون ابر میدوزد

عجیب تشنه به رویِ بام

 

بخواب آرام روی شانه

تمام کن آتشِ خانه

برایت ابر می‎دوزم

به یادِ عشقِ جاودانه

 

بخواب آرام، بخواب عشقم

که این دنیا پراز دردست

دراین دنیای سرگردان

فقط یک دفترِ مشقم

 

بخواب آرام، بخواب آرام

چرا هی حرفی از ماندن

که این دفترِ مشقِ من

ندارد ارزشِ خواندن

 

بخواب آرام، فقط جنگ ست

که این دریا پراز سنگ ست

دراین امواج سرگردان

برایت قایقی تنگم

 

بخواب آرام وآسوده

میانِ شعله‎ی بارش

میانِ آهِ آزرده

میانِ سوزش وسازش

درونِ سوزِ گهواره

دراین گرداب کنم گردش

میانِ چرخش وچرخش

شدم گمراه وبی‎چاره

برایم گور می‎سازد

ازین گردشِ گهواره

 

نترس دیگر، بخواب آرام

شدم لالاییِ خاطر

فقط ازاین می‎سوزم

که من لالا کنم تاکی...

۴ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۰۶
دکـ لـ مـ هـ

انسان در زبانش مخفی‎ست،
این زبان در دهان نمی‎گنجد...

۱ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۱۰
دکـ لـ مـ هـ

حرف که از تو می‎شود

‎خواهم که فردا نشود

می‌شد،اما نمی‎شود

به فکر تو تا ‎می‎شوم

تمامِ خواب رویا ‎شود

کاش خوابم بیدار نشود

حیف اینجا، نمی‎شود

تا حرف از مهرت ‎شود

این آب، دریا می‎شود

کی قطره‎ام دریا شود؟

انگار فقط نمی‎شود

دل‎تنگِ تو که می‎شوم

تُنگِ دلم غوغا شود

کاش از تو هم شیدا شود

اما نه،

نمی‎شود که نمی‎شود...


۳ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۴۱
دکـ لـ مـ هـ