بخواب آرام...
بخواب آرام، بخواب آرام
که رویای دلم دردست
میانِ گریهی آتش
چقدر دستانِ تو سردست
بخواب جانم، بخواب آرام
شدم لالاییِ خاطر
فقط از این میسوزم
که من لالا کنم تاکی؟
بخواب آسان، بخواب آرام
ازین مردمِ بیهنگام
غریبانه برای شام
از این اقیانوسِ آرام
که همچون ابر میدوزد
عجیب تشنه به رویِ بام
بخواب آرام روی شانه
تمام کن آتشِ خانه
برایت ابر میدوزم
به یادِ عشقِ جاودانه
بخواب آرام، بخواب عشقم
که این دنیا پراز دردست
دراین دنیای سرگردان
فقط یک دفترِ مشقم
بخواب آرام، بخواب آرام
چرا هی حرفی از ماندن
که این دفترِ مشقِ من
ندارد ارزشِ خواندن
بخواب آرام، فقط جنگ ست
که این دریا پراز سنگ ست
دراین امواج سرگردان
برایت قایقی تنگم
بخواب آرام وآسوده
میانِ شعلهی بارش
میانِ آهِ آزرده
میانِ سوزش وسازش
درونِ سوزِ گهواره
دراین گرداب کنم گردش
میانِ چرخش وچرخش
شدم گمراه وبیچاره
برایم گور میسازد
ازین گردشِ گهواره
نترس دیگر، بخواب آرام
شدم لالاییِ خاطر
فقط ازاین میسوزم
که من لالا کنم تاکی...
ومن لالا کنم تاکی؟
بسیار زیبا بود...