آن مقلّب القلوب و الابصار
سالِ جدیدم را تحویل داد!
مورخِ 93/12/25
در کربلایِ شلمچه
از دستانِ مادری قد خمیده...
.
یا محوّل الحول و الاحوال
قلبم را طوری قالب ده که غالب شود بر هرچه غیرِ تو
حوّل حالنا الى احسن الحال
آن مقلّب القلوب و الابصار
سالِ جدیدم را تحویل داد!
مورخِ 93/12/25
در کربلایِ شلمچه
از دستانِ مادری قد خمیده...
.
یا محوّل الحول و الاحوال
قلبم را طوری قالب ده که غالب شود بر هرچه غیرِ تو
حوّل حالنا الى احسن الحال
گرسنهترم کردند...
::::::::::::::::::::
اخیرا برایم اتفاقاتی افتاد
یکی پس از دیگری،
تا این آخری
که فهمیدم باید شهید شد
وگرنه میمیریم!!!
نگاه کن، به این آدمها
گوش کن، به این زمزمهها
میبینی؟ میشنوی؟ کربلای 4 هنوز هم ادامه دارد
اینبار همه نگاهها، به سمتِ ماست! به جادههای گره خورده به غیرتِ ما
دیگر وقتش رسیده با چکمه های میرزا، جا پای شهدا گذاشت
.
رو سیاه تر ز منم هست جهان را بانو
سجده بر لب بگشاید، تیمم نکند؟!
و به قدقامتِ احرامِ تو تطهیر شود و
فارغ از هرچه قرائت
همین که گفتن؛ اجازه دادن از داخلِ کانال کمیل عبور کنیم...! حال
و هوای بچهها حسابی شهدایی شد...
ازونجایی که کاروان باید به موقع به مکان بعدی میرسید، قرار شد
بریم پایین و قدم زنان از کانال عبور کنیم و بعدش سوار اتوبوس شیم.
.