جانم به لب رسیده، بیا یار جانیام
پنجشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۰۰ ق.ظ
هر شب یتیم توست دل جمکرانیام
جانم به لب رسیده بیا یار جانیام
از باد ها نشانی تان را گرفتهام
عمری است عاجزانه پی آن نشانیام
طی شد جوانی من و رؤیت نشد رخت
" شرمنده جوانی از این زندگانیم "
با من بگو که خیمه کجا می کنی به پا
آخر چرا به خاک سیه می نشانیام
در این دهه اگر چه صدایت گرفته است
یک شب بخوان به صوت خوش آسمانیام
در روضه احتمال حضورت قوی تر است
شاید به عشق نام عمویت بخوانی ام
هم پیر قد خمیدگی زینب توام
هم داغدار آن دو لب خیزرانیام
این روزها که حال مرا درک می کنی
بگذار دست بر دل آتشفشانیام
در به دری برای غلام تو خوب نیست
تأیید کن که نوکر صاحب زمانیام*
عباس محمدی
::::
* دریافت صوت + تابیکرانِ عشق +
التماس دعای شهادت
۹۳/۱۱/۱۶
خیلی زیبا بود...تو این شور و حال واقعا به دل نشست