تازگیها کشفی کردهام؛
.
.
نگاهِ تو آنچنان است
که قندِ دورن دلم را آب میکند...
.
من زیاده خواهی میکنم
و تو هی نگاهم میکنی
.
و این میشود که
آب از آب تکان میخورد
.
بالا آمدنِ سطح اقیانوسها دلیلش این است...
.
..........................................................................................
+ اغراقم توی حلقم
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
+ گاهی پیش میآید آدم از افرادی، کنایهها و تهمتهایی میشنود که باخودش گمان میکند، نکند من رفتارِ ناشایستی کردهام یا خطایی مرتکب شدهام که این چنین در موردم برداشت کردهاند!
+نه مثلِ خیلیها میتوانم در همایشها با دخترِ مردم ارتباط چشمی برقرار کنم...و نه وبلاگ زدهام تا با بچههای آن پردیس رفاقت ببندم. اصلا نمیخواهم تا بتوانم! برای کلمه به کلمهای که در اینجا تایپ میشود دغدغه دارم ...
حالا دیگران هرچه بگویند، همینم کافی که آن بالایی از نیتم آگاه است و جای حق نشسته است.
+آنی که باید بگیرد، إنشاءالله بگیرد...