بغض نشسته
جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۵:۰۳ ب.ظ
کدام باران؟!
ابرها دروغ میگویند
خورشیدی را پشت خود پنهان کردهاند
و عرق شرمش نوازش میکند صورت ما...
کدام بغض؟!
بغض باید بیصدا باشد،
نه با این قلمی که فریاد میزند!
آیا قلم دروغ میگوید؟
آنهم قلمی که به آن قسم خورده است؟
کدام تب؟!
بدن دروغ میگوید
درونش شعلهای غوغاست
وما چه زود باور میکنیم!
کاش بارانی بود، تا میشست بغض نشستهام را...
که خاک اگر با آب دم بگیرد، چهها که نمیکند
من این آب واین باران را دوست دارم
برای باران به ابر نه،به آسمان خواهم زد
که آسمان بامن است...
اینجا میگویند برایم تب میکنند!
اصلا بیپرده بگویم
تب داریم تا تب...
ابرها دروغ میگویند
خورشیدی را پشت خود پنهان کردهاند
و عرق شرمش نوازش میکند صورت ما...
کدام بغض؟!
بغض باید بیصدا باشد،
نه با این قلمی که فریاد میزند!
آیا قلم دروغ میگوید؟
آنهم قلمی که به آن قسم خورده است؟
کدام تب؟!
بدن دروغ میگوید
درونش شعلهای غوغاست
وما چه زود باور میکنیم!
کاش بارانی بود، تا میشست بغض نشستهام را...
که خاک اگر با آب دم بگیرد، چهها که نمیکند
من این آب واین باران را دوست دارم
برای باران به ابر نه،به آسمان خواهم زد
که آسمان بامن است...
اینجا میگویند برایم تب میکنند!
اصلا بیپرده بگویم
تب داریم تا تب...
چیزیت نیست
این تب قبل از امتحاناته
امتحانات از آنچه در برنامه میبینید به شما نزدیکتر است