ادبیاتِ چینی
يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۵۲ ب.ظ
بهش گفتم: یعنی چی این کارت؟
شروع کرد به توجیه کردن،
حرفاش که تموم شد گفتم؛گاهی اوقات آدم برای کارایی که میکنه توجیهاتی میاره
که خودشم قبول نداره،چه برسه به دیگران!
گفت:مهم خداست،خدا که دیگری نیست،ازخودمونه...
همان منی که غزل خوب میسرود زمانی
رسیده ام به " خودم " ؛ مثلِ سایه ام که ندارد
به جز نشانیِ من در ضمیرِ خویش نشانی
میانِ " من " و " خودم " یک هبوط فاصله دارم
به بعدِ پیری و گم گشته ای به نامِ جوانی
به خود رسیدن هم ، نوعی توقف است و سوال
چرا به پاسخِ من لال مانده اند معانی ؟
به من رسیدنم - اما : رسیدنی است که تنها
تو میتوانی و باید مرا به من برسانی ...
" محمد علی بهمنی "