ب‍‌ع‍‌ض‍‌ی‍ از چ‍‌ی‍‌‍‌زه‍‌ا را، ف‍‌ق‍‌ط بای‍‌د دک‍‌ل‍‌م‍‌ه‍ ک‍‌رد...

ب‍‌ع‍‌ض‍‌ی‍  از چ‍‌ی‍‌‍‌زه‍‌ا را، ف‍‌ق‍‌ط بای‍‌د دک‍‌ل‍‌م‍‌ه‍ ک‍‌رد...

خدایا
ممنون از این سالهایی که بر من زندگی بخشیدی
تا خودم را به خودت ثابت کنم
با این که از اولش هم میدانستی
همین دکلمه
ناسپاسی را سرایش می کند.
می دانی
درکش برایم سنگین است
که چگونه من و تو، ما می شویم؟!!
که این بهترینِ برکت است.
و تو
همچنان که همچنان
منتظر بازگشت من به سوی ما!
و من
بی خیالِ بی خیال...!
انگار نه انگار
از کجا آمده ام
آمدنم بهرِ چه بود...
____________ ____________
وبلاگ می‌نویسم قربة إلی الله... ان شاءالله
____________ ____________


فهرست موضوعی
محبوب ترین ها
پربحث‌ترین ها
آخرین خاطرات

۴۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دکلمه» ثبت شده است

 مغرور می‌شوم

 اینگونه که می‎بینم

 فراوان

 توجه شما و خواهرتان را

 نسبت به خودم

.

۹ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۴۸
دکـ لـ مـ هـ

 .

غزل‎هایم، عمریست در هوای نبودنت قرنطینه شده‎اند

.

 یک جمعه بیا و غزلی نو باب کن...

۶ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۱۲
دکـ لـ مـ هـ

می‎رسد آن روزی که من و تو در کنار هم آزادانه قدم

بر ‎می‎داریم و می‎چشیم طعم آن زیتونی را که سال‌هاست

موش‌ها پای درختش  تجمع کرده‎اند.

موش‎هایی که کورکورانه سر به زمین برده‎اند تا ریشه‎اش را

نابود کنند.

غافلند و نمی‎دانند که این درخت، ریشه در آسمان‌ها دارد...

 .

۱۰ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۳۹
دکـ لـ مـ هـ

می‎خواهم نمایشی از جامِ تو باشم

تا جهانی را به کام جانِ جانان بکشانی...

.

تو، باید بلند پروازی کنی

باید

اصلا خودم را ضمینِ تو می‎کنم...

.

۶ دیدگاه موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۳ ، ۱۴:۵۰
دکـ لـ مـ هـ

.

چند وقتی‎ست،

که نگاهت بدجوری روی دلم سایه افکنده است

.

۱۲ دیدگاه موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۶
دکـ لـ مـ هـ

.

 زندگیِ من 

 مثلِ اوجِ خاطراه‎هایی‎ست

 که در خاطرِ هیچ کسیِ دیگری نمی‎گنجد

 جز

 منِ دیگرِ من...

.

۸ دیدگاه موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۰۸
دکـ لـ مـ هـ

.

 بیست سال، جمعه‎ی بی تو گذرانم آقا

 من از این عادتِ تکراریِ خود خسته شدم

.

۱۴ دیدگاه موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۴۸
دکـ لـ مـ هـ

.

 زندگی با تو عجیب شیرین‎ست

 که به فرهادِ تو دادم شکنش

.

 یک نظر بس که نظر تنگ کنی

 ای زلیخا، برسان پیرُهنش

.

۱۰ دیدگاه موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۵۵
دکـ لـ مـ هـ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۳۲

 یک پک بیشتر از سیگارش نگذشته بود که یک نفر محکم به پشتش

 می‎خورد. سیگار از دهانش بر زمین افتاد. استوار با خشم به آن نوجوان

 نگاه می‎کند. اگر الان چندروز قبل‎تر بود، حتما دمار از روزگارِ آن پسر در می‎آورد!

.

۲۰ دیدگاه موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۴۲
دکـ لـ مـ هـ