لباس مشکیرو که تنم دید پرسید:
- خدا بد نده،چرا مشکی پوشیدی؟
- گفتم:عزای مادر
- گفت:چی؟مادرت؟
- گفتم:خدانکنه،منظورم حضرت زهراست...
و یادِ جملهی توی زیارتعاشورا افتادم؛<بأبی أنتَ واُمی...>
لباس مشکیرو که تنم دید پرسید:
- خدا بد نده،چرا مشکی پوشیدی؟
- گفتم:عزای مادر
- گفت:چی؟مادرت؟
- گفتم:خدانکنه،منظورم حضرت زهراست...
و یادِ جملهی توی زیارتعاشورا افتادم؛<بأبی أنتَ واُمی...>