دیشب با چشمانم درگیر بودم
خواب در لابهلای چشمانم ترک خورده بود
نیمهام در خواب، نیمهام در بیداری
دیشب به آسمانها زده بودم
تورا دیدم که به دورت میگردند
موهایت شانه میکنند
نوازشت میکنند
انگار پرستشت میکردند...
تومرا نگاه کردی
ومن دورکعت نماز خواندم
نگاهت صدایم کرد که آهسته بخوان
صدایت خوش بود
عطرِ سلام میداد، عطرِ صلوات
آمدی و روی سرم دست کشیدی
و من تابوتی شدم از تو که لااله الا الله سر میداد
شبِ زیبایی بود
فقط نمیدانم تورا دیدم یا خوابِ تورا؟
خواب بودم یا بیدار؟
زین پس،هرشب دعا خواهم کرد؛
اللهم الرزقنی توفیق شهادة فی سبیلک...