باگذشتِ هزارو اندی سال...
هنوز هم در ایامِ پایانیِ صفر، دلهای شیعیان غرقِ عزا و ماتم است
شیعیان داغهایی که به دلشان زدهاند را فراموش نکردهاند و نخواهد کرد
حتی با گذشتِ هزارو اندی سال!
باگذشتِ هزارو اندی سال...
هنوز هم در ایامِ پایانیِ صفر، دلهای شیعیان غرقِ عزا و ماتم است
شیعیان داغهایی که به دلشان زدهاند را فراموش نکردهاند و نخواهد کرد
حتی با گذشتِ هزارو اندی سال!
هرچه دیگران گفتند باورم نشد
امروز دوباره رفتم خودم را در آیینه دیدم،
مات شده بودم،
واقعا این خودم هستم؟؟؟
.
تو پرواز در اورست را به من آموختی
که این چنین هیمالیا را به دورِ خود میچرخانم
.
و لازمهی اینگونه چرخشی
ملزومش
آموختنِ پرواز در ارتفاعاتِ دلیست
که ایمانش، هوای چنگ هر عقابی را به خود ندیدهاست...
.
نمیدانم اسمش چیست! یک دلنوشته است.
یک درد نوشته، یک مقاله یا یک پستِ عادی.
اما هرچه که هست، خاص ترین مخاطبش،
خودم هستم. خودِ خودم.
.
یک ویژگی خیلی خوب و پسندیدهای که دانشجویان دارند،
این ویژگیِ پذیرفتنشان است... یعنی صرف اینکه فلان شخص
یا فلان مقام یا فلان استاد این حرف را زده است نمیپذیرند.
.
تو میدانی انسان برای آدم بودن نیاز به ایمان دارد؟!
البته خیلیها هستند که دوست ندارند بدانند! اما به گمانم تو بدانی.
حالا هرچه که هست آدم بودن را دوست داری...این را خوب میدانم.
.
گاهی در زندگی روزمره، انسان با مسائلی برخورد میکند
که با خودش گمان میکند که کم و کاستیهایی دارد.
حالا بدتر از آن گاهی هم مینشیند و باخودش دودوتا چهارتا میکند
و به این نتیجه میرسد که دلیلِ این کم و کاستیها
.
من پریدم از خواب
خوش نشستم لبِ حوض
دل پریشان، بیتاب
من درونِ مهتاب
میچکیدم در آب
.
مارا کافی بود
که با دوستان به شهر ثابت کردیم،
ما اهل کوفه نیستیم
...
غیرت داشتیم
فقط حمایتِ مردم و مسئولین را نداشتیم...
- داری میای خونه دو سه کیلو سیبزمینی بگیر واسه شام.
خریدهای مادرم را من انجام میدهم. با این تیپ و ساپورتِ تنگ،
اصلا دوست ندارم از ترهِ بارِ محله سیبزمینی بگیرم. از نگاههای
صاحب مغازه بدم میآید. سن پدرم را دارد.
.
یکی از دوستان اهل سنت میگفت، ماها معتقدیم نباید کسی
را نفرین کنیم، به عقیدهی ما مرگ بر آمریکا درست نیست.
پیامبر هم هیچ وقت کسی را از جانب خودش نفرین نمیکرد...
...