ولایت آسمانی
یک ویژگی خیلی خوب و پسندیدهای که دانشجویان دارند، این ویژگیِ پذیرفتنشان است... یعنی
صرف اینکه فلان شخص یا فلان مقام یا فلان استاد این حرف را زده است نباید نمیپذیرند. باید برای
حرفهایش دلیل مدرک بیاورد. باید استدلال کند. اگر قابل قبول بود، قبول و اگر نه، نقد کنند. اصلا یک
شخص به محض اینکه برچسب "دانشجو" به او خورده میشود، با توجه به انتظاراتِ جامعه، شخصیتِ
نقدکردن و نقدپذیری او به شدت متحول میشود. در واقع همین هم باعث میشود که هرچیزی را
بلا فاصله نپذیرد. دائما در لابلای سخنان شخص به نکات ریز توجه میکند تا اگر به سوژهای مشکوک
برخوردند به حیطهی نقد بکشاند.
دین اسلام هم این ویژگی را دوست دارد. خیلی از آیات قرآن هم با آوردن دلیل و برهان موضوع را برای
فرد جا میاندازد. حتی مقام شخصی که به وسیله تحقیق و پژوهش و بررسی، اسلام آورده، برتر از
شخصی است که صرفا به دلیل اینکه پدر و مادرش مسلمان بوده، مسلمان است.
حال، چون اسلام بر اهمیت دلیل و بررسی تاکید کرده است، و قرآن هم گفته است که در دین هیچ
اجباری نیست، دلیل بر این نسیت که ما نباید فرایضِ واجب دینمان را نجام دهیم تا اینکه به وسیلهی
بررسی و پژوهش به اسلام ایمان بیاوریم... که اگر دلایل قرآن برایمان قابل قبول بود، قبول و در غیر این
صورت رد کنیم. درستش این است وقتی که به آن اندازه از عقل انتزاعی رسیدیم، در کنار اینکه فرایض
واجب دینمان را انجام میدهیم و از محرمات دوری میکنیم، تحقیق و بررسی در مورد اسلام را هم
انجام دهیم. مسلما اگر بررسیمان منصفانه و درست باشد، نتیجهاش از قبل مشخص است. همانطور
که در قرآن آمده است: لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ( در دین هیچ اجبارى نیست. و راه از
بیراهه بخوبى آشکار شده است)
...
ولایت هم همینطور است. وقتی ما ادعای شیعه بودن داریم، پس حتما باید ولایت را هم قبول داشته
باشیم. همانطور که میدانید ولایت دوگونهی تکوینی وتشریعی دارد. واضح است که ولایت تکوینی فقط
ازآنِ خداست اما خداوند بخشی از این ولایت را به بندگان خاصِ خود (انبیاو اولیا علیهم السلام) داده است.
ولایت فقیه هم خُب معلوم است دیگر. ولایت است اما از نوع تشریعی. لیک ولایت فقیه از تشیع جدا
نیست. پس اگر شیعه هستیم، ولایت را قبول داریم و اگر ولایت را قبول داریم باید ولایت مدار باشیم.
"ولی" یک سری از چیزهای را میداند و میبیند که مردمان عادی توانایی آن را ندارند. اینجاست که
ولایت مداری به میان میآید. یعنی اگر ولایت فقیه فرمودند آسمان قرمز است، قرمز است. اگر قضیه
برایمان جا نیفتاد مشکل از فرستنده نیست. ( فقط یک مثال است)
حال، منِ دانشجو هرچقدر هم روحیهی نقادانه داشته باشم، نباید بگویم که چون اینِ حرفِ حضرت آقا
برایم منطقی نیست نمیپذیرم! این حرفِ ولی فقیه درست نیست و اینجور چیزها، و مسیر خودم را به
سمت دیگری تغییر دهم و از چارچوب ولایت فقیه بیرون بروم! کما اینکه دشمن چیزِ غیراز این نمیخواهد.
حرف ولی فقیه باید برایمان حجت باشد. حتی اگر مخالف با عقایدمان باشد. حال یک دانشجو باشم یا
رئیس جمهور! نقد خوبست اما نه اینکه از چارچوب ولایت بیرون برویم. مبادا تحتِ تاثیر جو خودمان را عقل
کل فرض کنیم و بیبصیرتیِ خودمان را به پای ولایت بگذاریم! فراموش نکنیم، که صحبت از ولایت فقیه
صحبت از تشیع است. اگر شیعه هستیم...
...
پ.ن:
+ خیلی با خودم کلنجار رفتم که این پست رو ثبت کنم یا نه!
+ نقد داشتن یک نظر بنا بر مشکل داشتن اصل قضیه نیست.
+ این پست اتخاب خودم و نظر خودم است. شاید نظر شما چیز دیگری باشد.
+ با تشکر از دوست عزیزم "عماد" بابت ایجادِ انگیزه در این مورد
+ حرفهای خوبی میزند(+)
بسیار بجا و پسندیده بود...