ب‍‌ع‍‌ض‍‌ی‍ از چ‍‌ی‍‌‍‌زه‍‌ا را، ف‍‌ق‍‌ط بای‍‌د دک‍‌ل‍‌م‍‌ه‍ ک‍‌رد...

ب‍‌ع‍‌ض‍‌ی‍  از چ‍‌ی‍‌‍‌زه‍‌ا را، ف‍‌ق‍‌ط بای‍‌د دک‍‌ل‍‌م‍‌ه‍ ک‍‌رد...

خدایا
ممنون از این سالهایی که بر من زندگی بخشیدی
تا خودم را به خودت ثابت کنم
با این که از اولش هم میدانستی
همین دکلمه
ناسپاسی را سرایش می کند.
می دانی
درکش برایم سنگین است
که چگونه من و تو، ما می شویم؟!!
که این بهترینِ برکت است.
و تو
همچنان که همچنان
منتظر بازگشت من به سوی ما!
و من
بی خیالِ بی خیال...!
انگار نه انگار
از کجا آمده ام
آمدنم بهرِ چه بود...
____________ ____________
وبلاگ می‌نویسم قربة إلی الله... ان شاءالله
____________ ____________


فهرست موضوعی
محبوب ترین ها
پربحث‌ترین ها
آخرین خاطرات

۷۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شیدایی» ثبت شده است


هرچه دیگران گفتند باورم نشد

امروز دوباره رفتم خودم را در آیینه دیدم،

مات شده بودم،

واقعا این خودم هستم؟؟؟

منی که یک عمر سرِ سفره‎ی غریبه‎ها بزرگ شده‎ام

باید از غریبه‎ها باشم.

اما...خدایا...

هنوز هم باورم نمی‎شود

که برایم دعوت‎نامه آمده باشد...

باید خودم را آماده کنم.


.............................................................................................

 اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذى اَنْزَلْتَ فیهِ الْقُرْآنَ

۱۰ دیدگاه موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۲ ، ۱۳:۰۶
دکـ لـ مـ هـ

 همیشه بینی‎ام گرفته است

 همه فصل اینطور است

باور کنید.

 وگاهی که فشار زیاد می‎شود،چشمانم هم اشک می‎ریزد...

از کودکی دکترها گفتند،حساسیتِ فصلی داری،

همه فصل،

باور کنید.

از همان اولش هم معلوم بود به این دنیا حساسیت دارم...

۱۳ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۲ ، ۲۰:۴۸
دکـ لـ مـ هـ

مرحله‎ی جنینی

Http://Deklameh.blogfa.com                                      


مرحله‎ی تولد

Http://Deklameh.blog.ir                              



مرحله‎ی خردسالی:

ٌWWW.deklameh.ir                                   



دورانِ کودکی:

WWW.Deklameh.org                           


 دوران نوجوانی و بلوغ:

Deklameh.com                                  


دورانِ جوانی:                                   


دورانِ میان‎سالی:

Deklameh.earth                              


دورانِ کهن‎سالی:                                

.......................................................................

 پ.ن:دکلمه‎ی مغرور:                              

۸ دیدگاه موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۲ ، ۱۹:۱۵
دکـ لـ مـ هـ


اسیر بیابان شدن بدجور کلافه‎ات می‎‌کند.
مگر بیابان با آب معنا دارد؟!
فرقِ من و تو را فهمیدم
تو در بیابان، آب را سراب می‎دانی
من،رویاء
۳ دیدگاه موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۲ ، ۲۱:۰۸
دکـ لـ مـ هـ

نمی‎دانم،   

عده‎ای که هنوز یک نیمه‎ی کامل هم نیستند،

چرا به دنبالِ نیمه‎ی دیگرِ خود می‎گردند؟!

.

۱۳ دیدگاه موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۲ ، ۱۲:۳۲
دکـ لـ مـ هـ
اُفت دارد برای شیعه

غیبتِ طولانیِ تو

این همه تنهاییِ تو...


پ.ن: حجمِ تنهاییِ تو،بیشتر از بودنِ ماست...

۸ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۲ ، ۱۲:۴۲
دکـ لـ مـ هـ

ایرانی همیشه حماسه ساز بوده وخواهد بود.

یک بندِ انگشتِ من،خوب هیکلشان را تحقیر کرد.

تاشما باشید که مردم ایران را مردمِ عادی فرض نکنید.


اخیرا شورای امنیت ملی آمریکا اعلام کرده است که این انتخابات را در ایران قبول ندارد؛ به دَرَک که قبول ندارید. اگر ملت ایران می‌خواست آنطور که شما می‌خواهید عمل کند که کلاهش پس معرکه بود. ملت به مصلحت خود عمل خواهد کرد و ان‌شاءالله خداوند به امروز ملت برکت دهد تا آنچه مطابق شأن ملت ایران است پیش بیاید.امام خامنه‎ای ۹۲/۳/۲۴
۲ دیدگاه موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۲۳
دکـ لـ مـ هـ
                        

بخواب آرام، بخواب آرام                                      

که رویای دلم دردست

میانِ گریه‎ی آتش

چقدر دستانِ تو سردست

 

بخواب جانم، بخواب آرام

شدم لالاییِ خاطر

فقط از این می‎سوزم

که من لالا کنم تاکی؟

 

بخواب آسان، بخواب آرام

ازین مردمِ بی‎هنگام

غریبانه برای شام

از این اقیانوسِ آرام

که همچون ابر میدوزد

عجیب تشنه به رویِ بام

 

بخواب آرام روی شانه

تمام کن آتشِ خانه

برایت ابر می‎دوزم

به یادِ عشقِ جاودانه

 

بخواب آرام، بخواب عشقم

که این دنیا پراز دردست

دراین دنیای سرگردان

فقط یک دفترِ مشقم

 

بخواب آرام، بخواب آرام

چرا هی حرفی از ماندن

که این دفترِ مشقِ من

ندارد ارزشِ خواندن

 

بخواب آرام، فقط جنگ ست

که این دریا پراز سنگ ست

دراین امواج سرگردان

برایت قایقی تنگم

 

بخواب آرام وآسوده

میانِ شعله‎ی بارش

میانِ آهِ آزرده

میانِ سوزش وسازش

درونِ سوزِ گهواره

دراین گرداب کنم گردش

میانِ چرخش وچرخش

شدم گمراه وبی‎چاره

برایم گور می‎سازد

ازین گردشِ گهواره

 

نترس دیگر، بخواب آرام

شدم لالاییِ خاطر

فقط ازاین می‎سوزم

که من لالا کنم تاکی...

۴ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۰۶
دکـ لـ مـ هـ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۰ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۰۸
دکـ لـ مـ هـ

حرف که از تو می‎شود

‎خواهم که فردا نشود

می‌شد،اما نمی‎شود

به فکر تو تا ‎می‎شوم

تمامِ خواب رویا ‎شود

کاش خوابم بیدار نشود

حیف اینجا، نمی‎شود

تا حرف از مهرت ‎شود

این آب، دریا می‎شود

کی قطره‎ام دریا شود؟

انگار فقط نمی‎شود

دل‎تنگِ تو که می‎شوم

تُنگِ دلم غوغا شود

کاش از تو هم شیدا شود

اما نه،

نمی‎شود که نمی‎شود...


۳ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۴۱
دکـ لـ مـ هـ

دیشب با چشمانم درگیر بودم

خواب در لابه‎لای چشمانم ترک خورده بود

نیمه‎ام در خواب، نیمه‎ام در بیداری

دیشب به آسمان‎ها زده بودم

تورا دیدم که به دورت می‎گردند

موهایت شانه می‎کنند

نوازشت می‎کنند

انگار پرستشت می‎کردند...

 

تومرا نگاه کردی

ومن دورکعت نماز خواندم

 

نگاهت صدایم کرد که آهسته بخوان

صدایت خوش بود

عطرِ سلام میداد، عطرِ صلوات

 

آمدی و روی سرم دست کشیدی

و من تابوتی شدم از تو که لااله الا الله سر میداد

 

شبِ زیبایی بود

فقط نمی‎دانم تورا دیدم یا خوابِ تورا؟

خواب بودم یا بیدار؟

 

زین پس،هرشب دعا خواهم کرد؛

اللهم الرزقنی توفیق شهادة فی سبیلک...

۴ دیدگاه موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۲۷
دکـ لـ مـ هـ

تب وتاب

گریه دارم،سرد‎تراز اشک،گرم‎تر از آفتاب

اشکی به زلالیِ بلور

نورِ چشمی داشتم مروارید

اما جنسش از آب

پر وبالش دادم

اما اکنون پرید

از دستِ این مردم که برای دل خود دل‎شِکنند

پیمانه‎ام پراز اضطراب

غل‎وزنجیر به تنم

برگردنم بسته‎اند طناب

گفت فرق دارم باهمه

راست می‎گفت،نبود کذّاب

فرق داشت،آری فرق!

نامردتر از دیگرو دیگران

پیمانه‎ام پراز اضطراب

غل‎وزنجیر به تنم

برگردنم بسته‎اند طناب

شب و روز درفاضلاب‎ست ومی‎دهد عطرِ گلاب

عاشق تر از حدِ خودم بود

سلامم بر هوس،دلِ درونم را شکست

خود شکست وخود پرازکینه است

انگار که چشمانش کرده‎اند اعتصاب!

مؤذنا!برایش نزن فریاد

خواب نسیت،خودش را زده‌است به‎خواب!

دلابم،دلابم،خسته‎ام از این همه عذاب

شناورم هرشب برروی رختخواب

متنفرم ازمن که تورا خواندم ناب

ناب است،دل‎سنگِ نایاب!

از دستِ تو،از دست این روزگار

سربه کوه گذاشته ام،بیابان برمن سراب

رهایم کن ای ماتمِ ازخون بی‎خبر

رنگِ خونی دارم که از شوق پرکشم

نبین این صورتِ تبدّل زده وهمرنگ مهتاب

دیگر بیخیالم،بیخیالم،بیخیالِ این تب‎وتاب

اصلا تو سواری،تو سزاوار ستایش وازمن سوا

تو شمعی،تو پروانه منم اشک‎وآه

باشد برو،ازمن برو،فقط برو،برو

اصلا تو قطره‎ی آب نه خودِ آب،منم غرقِ منجلاب

فقط توهم بیخیالِ این تب‎وتاب

دربه دیوار کوبیدم تا ببینی چه دلی شکسته‎ای

همه دیدند تو ندیدی،ای‎دادو ای‎بیداد

مؤذنا!برای که می‎زنی فریاد؟

خواب نیست! خودش را زده‎است به‎خواب!

تو دلی داری ودلدار که صدای شکستنش به گوش

پس تویی شکننده‎ی دلهای بی‎تاب؟!

هرروز به‎یک رنگی وهربار به‎یک راه

بیزارم از دستت که هستی در پرستشِ آفتاب

دستت به زیر،سر به هوا،ازخود بی‎خود،پشت به‎خدا

از دستِ تویی که باخته‎ی رنگِ هوا

خرابم،خرابم،خرابم،فقط خراب...

۰ دیدگاه موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۱:۵۴
دکـ لـ مـ هـ