ب‍‌ع‍‌ض‍‌ی‍ از چ‍‌ی‍‌‍‌زه‍‌ا را، ف‍‌ق‍‌ط بای‍‌د دک‍‌ل‍‌م‍‌ه‍ ک‍‌رد...

ب‍‌ع‍‌ض‍‌ی‍  از چ‍‌ی‍‌‍‌زه‍‌ا را، ف‍‌ق‍‌ط بای‍‌د دک‍‌ل‍‌م‍‌ه‍ ک‍‌رد...

خدایا
ممنون از این سالهایی که بر من زندگی بخشیدی
تا خودم را به خودت ثابت کنم
با این که از اولش هم میدانستی
همین دکلمه
ناسپاسی را سرایش می کند.
می دانی
درکش برایم سنگین است
که چگونه من و تو، ما می شویم؟!!
که این بهترینِ برکت است.
و تو
همچنان که همچنان
منتظر بازگشت من به سوی ما!
و من
بی خیالِ بی خیال...!
انگار نه انگار
از کجا آمده ام
آمدنم بهرِ چه بود...
____________ ____________
وبلاگ می‌نویسم قربة إلی الله... ان شاءالله
____________ ____________


فهرست موضوعی
محبوب ترین ها
پربحث‌ترین ها
آخرین خاطرات

آب و رویاء 2

شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۳۲ ب.ظ

نمی‎دانم،

عده‎ای که هنوز یک نیمه‎ی کامل هم نیستند،

چرا به دنبالِ نیمه‎ی دیگرِ خود می‎گردند؟!

..................................................

تنگِ من کوچک‎ست؟

آری

اما،

این دنیای من است...

.................................................

نیمه‎ی خالی را دیدن عادی‎ست،

نمی‎دانم،

چرا عده‎ای فقط نیمه‎ی پرِ لیوان را می‎بینند؟!

..................................................

دل به دریا زدن خوب‎ست،

نمی‎دانم،

چرا عده‎ای از دریا دل می‎زنند؟!

.................................................

پازل بدونِ یک قطعه،

باز هم کامل نیست.

خودت را به رخم نکش،

آن یک قطعه،بدجور بیداد می‎کند...

..................................................

می‎گویی امّل هستم،

باشد

اما،

کمی عقب‎تر بیا

خیلی چیزها را اینجا جا گذاشته‎ای!

..................................................

یکبار که به دنیا آمدی کافی‎ست،

اینبار از دنیا بیرون بیا.

ماهی درونِ یک تنگِ کوچک

زنده می‎ماند

اما،

زندگی نمی‎کند...

..................................................

اگر می‎خواهی همه چیز را

تجربه کتی،

کافی‎ست

دنیای خودت را خراب کنی...

...............................................

یک عده

اول به زور وارد زندگی‎ات می‎شوند،

بعد به زور واردِ دلت.

و بعد

فقط درخاطرات می‎توانی پیدایشان کنی...

..................................................

روزِ تولدم

بالای بیست پیامک برایم می‎آید

ولی،

حتی یک نفر به ملاقاتم نه!

می‎خواهم در خویش متولد شوم،

شاید

خدا به ملاقاتم آمد...

..................................................

پ.ن: جملاتم همدیگر را نقض نمی‎کنند. بعضی را عارفانه بخوان،بعضی را عاشقانه وبعضی را اصلا نخوان.

پ.ن: عارفانه‎هایم زیادند ومجالِ نشر نیست.البته شاید نشر بهانه باشد.

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۰۸

دیدگاه  (۱۳)

۰۸ تیر ۹۲ ، ۱۴:۱۵ مجتبی روزافروزی
کمی عقب‎تر بیا

خیلی چیزها را اینجا جا گذاشته‎ای!

::

بسی کیف کردیم از خواندن نوشته هایتان!

::

هرکدومشون می شد یه پست جداگانه باشه. موفق باشید.

پاسخ:
سلام،
ممنون،
آره می‎شد ولی دلو زدم به دریا
آفرین خیلی زیبا
پاسخ:
ممنون
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
"ت" بده
پاسخ:
تا تو مرادِ من دهی،کشته مرا فراقِ تو
تا تو به دادِ من رسی،من به خدا رسیده‎ام
خیلی زیبا بودند
خیلی
تمامشو خوندم
ممنونم
پاسخ:
واقعا؟؟؟؟
خیلی ممنون، شما هم زیبا خوندید!
۰۸ تیر ۹۲ ، ۱۹:۴۷ سید جواد میرحسینی
متفاوت بود.
۰۹ تیر ۹۲ ، ۱۳:۱۳ رند پارسی
دلمــان خـوش اســت که 
می نویســیم 
و دیگــران می خـواننــد 
و عــده ای می گـوینــد 
آه چـه زیبــا و بعضــی 
اشـک می ریــزند 
و بعضــی مـی خنــدنـد 
دلمــان خـوش اســت 
به لــذت هــای کــوتـاه 
به دروغ هــایی که از راســت 
بـودن قشنــگ تـرند 
به اینکــه کســی برایمــان 
دل بســوزاند 
یـا کســی عاشقمــان شــود 
با شــاخه گلی دل می بنــدیـم 
و با جملــه ای دل می کــنیم 
دلمــان خـوش می شــود 
به بـرآوردن خـواهشــی و 
چشــیدن لـذتـی 
و وقــتی چیـــزی مـطابـق 
مــیل مــا نبــود 
چقـــدر راحـت لگـــد می زنیـــم 
و چــه ســــاده می شـکــنیم 
همــــه چیـــز را....
*****************
 زیبا بودند و لذت بردم ...
یاحق
پاسخ:
" دلمان خوش است که می‎نویسیم"
جای ستایش داشت...
خیلی ممنون.
یاعلی
۱۰ تیر ۹۲ ، ۰۱:۳۷ طهــــورا
می گویی امل هستم

تنگ من کوچک است اما

شاید

خــــــدا به ملاقاتم آمد


پاسخ:
!
عجب ترکیبِ وصفی! آفرین
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
-نکته: شرمنده دیر میشه و البته هیچ تقلبی نمیکنما هرچی حفظ باشم مینویسم-

پاسخ:
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد وجان شیرین خوش است
- ایراد نداره، اینرنتِ خودمم یک ساعت کار میکنه، پنج ساعت میره تو کما!
۱۰ تیر ۹۲ ، ۱۳:۱۷ ای نام تو بهترین سر آغاز
یک عده اول به زور وارد زندگیت می شوند بعد به زور وارد دلت و بعد در خاطرات می توانی پیدایشان کنی

زیبا بود خوشم اومد
پاسخ:
سخن کز دل براید،لاجرم بر دل نشیند...
ممنون
تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
پاسخ:

دنیای من آقا تویی،تنها تماشایی تویی

          این عشقِ ناقابل مرا، این‎بار بی‎جان می‎کند

۱۰ تیر ۹۲ ، ۲۲:۱۶ حمید اسماعیل زاده
می‌فرمایند اگر قصد داشته باشیم از نوشته های شما به نیکی یاد کنیم، قطعا یکی از آن‌ها، همین اخیر می‌باشد.
پاسخ:
واقعا؟
خب، یاد کن دیگه!
۱۲ تیر ۹۲ ، ۱۵:۴۶ سیمای شفق
سلام قشنگ بود مخصوصا هم خوانی عکس و مطلب .

منتظر و مشتاق حضور شمت هستیم .
پاسخ:
سلام،
بسیار سپاسگذارم...
حتما
۰۷ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۲۸ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
اینجا چقدر خوب بود...

:)
پاسخ:
یادش بخیرا   :)

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی