ب‍‌ع‍‌ض‍‌ی‍ از چ‍‌ی‍‌‍‌زه‍‌ا را، ف‍‌ق‍‌ط بای‍‌د دک‍‌ل‍‌م‍‌ه‍ ک‍‌رد...

ب‍‌ع‍‌ض‍‌ی‍  از چ‍‌ی‍‌‍‌زه‍‌ا را، ف‍‌ق‍‌ط بای‍‌د دک‍‌ل‍‌م‍‌ه‍ ک‍‌رد...

خدایا
ممنون از این سالهایی که بر من زندگی بخشیدی
تا خودم را به خودت ثابت کنم
با این که از اولش هم میدانستی
همین دکلمه
ناسپاسی را سرایش می کند.
می دانی
درکش برایم سنگین است
که چگونه من و تو، ما می شویم؟!!
که این بهترینِ برکت است.
و تو
همچنان که همچنان
منتظر بازگشت من به سوی ما!
و من
بی خیالِ بی خیال...!
انگار نه انگار
از کجا آمده ام
آمدنم بهرِ چه بود...
____________ ____________
وبلاگ می‌نویسم قربة إلی الله... ان شاءالله
____________ ____________


فهرست موضوعی
محبوب ترین ها
پربحث‌ترین ها
آخرین خاطرات

عجب چیزی!

سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۸:۳۶ ب.ظ

.

 مرا می‎زنی

 آری، عجب زدنی!

.

 کوزه‎هایم را می‎شکنی

 احسنت، چه شکستنی!

.

 سرم فریاد می‎زنی

 به به، عجب زیری! چه بَمی!

.

من دیگر نمی‎فهمم

حتی اگر نابودم کنی!

.

اصلا این دگرگون کننده است

همین را می‎گویم... این رسمِ عجیبِ عاشقی...

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۰۹

دیدگاه  (۱۰)

۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۰:۳۷ داریوش عزیزی
به ما هم سر بزنی خیلی خوش حال میشیم:
http://emonokte.blog.ir/
موفق باشی
التماس دعا
۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۰:۳۸ داریوش عزیزی
به ما هم سر بزنی خیلی خوش حال میشیم:
http://emonokte.blog.ir/
موفق باشی
التماس دعا
#shek:hover{color:green;font-size:50px;}سلام
یا علی
پاسخ:
سلام
پستِ من زندگی:

خیلی زیبا بود.واقعا خوشم اومد. اما پایان نه !

چرا پایان؟! چرا وقتی میرم این وب ها رو جستجو میکنم یکیش یه روزنه امیدی بده به من

همشون یهو از پایان و غصه مینویسن.
با وجود اینکه دلگیر بود اما خوب به دلم نشست.شاید مناسب حال الانم بود.

معشوق همه زیبایی است. حتی اگر خودش نخواهد باشد ...

تصویر و متن قشنگ بود.
ماندگارباشید.

+یه بیت شعرالان متناسب با متن به ذهنم رسید نتونستم بنویسمش! کلماتش فرار میکنن.:|
پاسخ:
اگر در دیده‎ی مجنون نشینی
به غیر از خوبیِ لیلی نبینی...
باورکنید کلی به مغزم فشار اوردم فقط لیلی و مجنون و عیب و دیده تو ذهنم بود.نتونستم سرهمش کنم...

میگن امواج اینترنت رو مغز تاثیر داره اینه ها ..
اخرش مغزمون خشک میشه.


پاسخ:
:)


انشالله فعلا چرخش برامون بچرخه
۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۵۸ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!

من ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن

را بـــه مـــن بیاموزد نه انـــدیشـــه ها را ...

"شهید مطهری"


پاسخ:
یکی چون او... چون شهید مطهری...
۱۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۱۳ چشم چشم دو ابرو
اصلا اینجوری مینویسی حس کامنت گذاشتنم می‌پره ... :/
پاسخ:
چرا خب؟!   ×:
واقعا چرا رسم عاشقی با زدن شروع میشه !
پاسخ:
برا خودمم سؤاله...!
۰۵ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۲۲ ستاره ی کور ... از دلگونه
پست قشنگی بود
پاسخ:
ممنون

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی