همهچیز از تاوان شروع شد!
دوشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۱۵ ب.ظ
ابرها میبارد
سینه به صدا میافتد
خیابان دلش میگیرد
تاکسیها دربست میشود
تاوانش را من میدهم...
دهان که وا میکنم
استاد کارتِ ویزتش را میدهد
مهربانی گل میکند
همکلاسی دندان میگیرد
تاوانش را من میدهم...
حرف از زیارت میشود
مادر نگران میشود
دل به لرزه میافتد
حقوقمان کم میشود
پاسپورتمان دیر میشود
کاسه کوزهها بهم میریزد
و تاوانش را من میدهم...
پاسپورت؟