ب‍‌ع‍‌ض‍‌ی‍ از چ‍‌ی‍‌‍‌زه‍‌ا را، ف‍‌ق‍‌ط بای‍‌د دک‍‌ل‍‌م‍‌ه‍ ک‍‌رد...

ب‍‌ع‍‌ض‍‌ی‍  از چ‍‌ی‍‌‍‌زه‍‌ا را، ف‍‌ق‍‌ط بای‍‌د دک‍‌ل‍‌م‍‌ه‍ ک‍‌رد...

خدایا
ممنون از این سالهایی که بر من زندگی بخشیدی
تا خودم را به خودت ثابت کنم
با این که از اولش هم میدانستی
همین دکلمه
ناسپاسی را سرایش می کند.
می دانی
درکش برایم سنگین است
که چگونه من و تو، ما می شویم؟!!
که این بهترینِ برکت است.
و تو
همچنان که همچنان
منتظر بازگشت من به سوی ما!
و من
بی خیالِ بی خیال...!
انگار نه انگار
از کجا آمده ام
آمدنم بهرِ چه بود...
____________ ____________
وبلاگ می‌نویسم قربة إلی الله... ان شاءالله
____________ ____________


فهرست موضوعی
محبوب ترین ها
پربحث‌ترین ها
آخرین خاطرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مادر» ثبت شده است

 همان موقع که گفت:

 کارهای مربوط به خانه برای فاطمه

 و کارهای بیرون از خانه برای علی،

 فاطمه خوشحال شد

.

۱۴ دیدگاه موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۲ ، ۱۲:۱۶
دکـ لـ مـ هـ

این روزها

هوای گلویم حسابی می‎گیرد.

نه این که هوایی شده باشد... نه...

.

۵ دیدگاه موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۰۸
دکـ لـ مـ هـ