ب‍‌ع‍‌ض‍‌ی‍ از چ‍‌ی‍‌‍‌زه‍‌ا را، ف‍‌ق‍‌ط بای‍‌د دک‍‌ل‍‌م‍‌ه‍ ک‍‌رد...

ب‍‌ع‍‌ض‍‌ی‍  از چ‍‌ی‍‌‍‌زه‍‌ا را، ف‍‌ق‍‌ط بای‍‌د دک‍‌ل‍‌م‍‌ه‍ ک‍‌رد...

خدایا
ممنون از این سالهایی که بر من زندگی بخشیدی
تا خودم را به خودت ثابت کنم
با این که از اولش هم میدانستی
همین دکلمه
ناسپاسی را سرایش می کند.
می دانی
درکش برایم سنگین است
که چگونه من و تو، ما می شویم؟!!
که این بهترینِ برکت است.
و تو
همچنان که همچنان
منتظر بازگشت من به سوی ما!
و من
بی خیالِ بی خیال...!
انگار نه انگار
از کجا آمده ام
آمدنم بهرِ چه بود...
____________ ____________
وبلاگ می‌نویسم قربة إلی الله... ان شاءالله
____________ ____________


فهرست موضوعی
محبوب ترین ها
پربحث‌ترین ها
آخرین خاطرات

چشمانِ خرماییِ سجاد

دوشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۰۷ ق.ظ

 

چشم

 از کودکی دکترها گفتند؛ خیلی دوام بیاورد، تا 25 یا 26 سالگی.

 همین جمله کافی‎ بود، که نگاهش را عوض کند

 خوب نگاه کند،

 خوبِ خوب

 تا بتواند جورِ آینده‎ای را بکشد، که می‎داند چیست...

 و مادرش را طورِ دیگری ببوسد...

 گاهی چشمانش را می‎بست

 و چندساعتی کار ورزی می‎کرد...

 تا به تاریکی عادت کند... تاریکیِ مطلق...

 ...

 دیگر او یک جوان رعنا شده است

 و همه چیز را برفکی می‎بیند

 در آینده‎ای نه‎چندان دور

 او به سرِ کار می‎رود...

 ...

 د.ن: آرام روی چشمانم دست کشیدم

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۰۶
دکـ لـ مـ هـ

شیدایی

ادبیات

دیدگاه  (۲)

۰۶ آبان ۹۲ ، ۱۴:۳۹ چشم چشم دو ابرو
 امام علی(ع) : "چشم ها دام های شیطانند" ...

فک کنم این قضیه هم شاملش میشه ...
پاسخ:
شاملمون می‎شه...

یعنی نابینا شد آخرش؟

:(( 

فک کردم اخرش غافلگیر میشم و میگه او همه جا را هنوز میبیند ......

پاسخ:
هنوز هم میبینه
اما
روز به روز برفکی ترو برفکی تر... دکترا میگن تهش نابیناییه

ارسال دیدگاه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی